اعتراض

انسان خلق شده تا به سرنوشتش خیانت کند

اعتراض

انسان خلق شده تا به سرنوشتش خیانت کند

اعتراض

زندگی دو چیز به من آموخت: مرگ آرزو و آرزوی مرگ.

آخرین نظرات
پنجشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۸۷، ۰۱:۲۳ ق.ظ

نقطه سر خط

در عین حال که می دونست شرکت مجدد یه مهندس،در کنکور سراسری (آن هم ایران)احمقانه ترین کار ممکنه اما از اون جا که رقابت با مهندسان برق برای ورود به مقطع کارشناسی ارشد در رویایی ترین حالت خفیف ترین پیروزی را نصیبش می کرد و نمی خواست اون همه کتاب برق باکره بمونند دوباره میوه ی ممنوعه را نوش جان کرد! او که سیاهترین حالت را تجربه کرده و تاراج 6 ساله را به نظاره نشسته بود،تمام استرس های قبل از کنکور به نظرش بچه گانه و مسخره میومد! کف( و نه سقف) داشته های خود را برق شبانه ی اصفهان دونست و با یک دست زلف یار و یک دست کارت ورود به جلسه،در آزمون شرکت کرد! وقتی شنید طرف با ریاضی 70 درصد و فیزیک  42درصد نایل به رتبه ی 1400 منطقه 1 شده و او  با ریاضی 75 درصد و فیزیک 65 درصد 4600 منطقه 1،دوباره مرثیه خوانی نفس لوامه اش تحریک شد و گفت: "بچه پررو نکنه انتظار داشتی با شیمی 18 درصد،معارف 57 درصد و عربی 50 درصد برق شریف قبول بشی،حقته،کسی که 6 سال قبل،رتبه ی 1700 را شکست بدونه و ناشکری کنه مجبور به تحمل چنین ذلتیست"!محروم بودن از تاثیر 15 درصدی معدل هم نمی تونست چاه توجیه را پر کنه! خیلی ساده لوحانه ایران را با یکی از بلاد کفر مقایسه کرده بود،همون جایی که پیش شرط (اگه پیش شرطی باشه!)ورود به رشته های مهندسی غیر از ریاضی و فیزیک هیچ یک از اون مزخرفات دیگه نمی تونه باشه، و تازه یادش اومده بود که ای بابا تو اون مغرب زمین که برای تغییر رشته تنها نیاز به بالا و پایین رفتن دکمه های کیبورده،تازه اصلا نظام مقدسی وجود نداره که خدمت به اون تو را از انصراف از تحصیل بازداره! اما هنوز طعم ایرانی (ایرانی در این زمان و مکان) بودن نیمی از مزه ی خود را به رخ کشانده! ابتدا زندانی می شود،سپس آن قدر شکنجه اش می دهند که زندان بی شکنجه بهشت موعودش می شود،فراموش می کند آزاد آفریده شده! درصدهای وحشتناک عمومی به همراه شیمی کافی بود که زلف یار را دو دستی،سفت بچسبه (زلف یار نه خود یار)!بانگی سر می دهند برق شبانه ی اصفهان سال 87 بچه دار نمی شود:دانشجو پذیرش نمی کند،برق روزانه هم  15 تا الکترونیک15  تا قدرت!زلف یار را بریده بودند و می بایست به همان می قانع می شد!از میان شهرهای منطقه 1 به سراغ شیراز،مشهد و تبریز می رود هم روزانه و هم شبانه!مکرهای زندانبان پایانی ندارد : با اعمال سهمیه بندی بومی (70% بومی،30% غیر بومی) و چنگی به دل نزدن کاشان و یزد تنها از سوی ارومیه بله می شنود!مهندسی برق روزانه ی دانشگاه ارومیه گرایش الکترونیک بهترین غذایی است که سرآشپز زندان برایش ترتیب می دهد تا او که تنها از برای خرید هفته نامه ی شهروند و شیر و احیانا خمیردندون و مسواک کنج عزلتش را رها می کرده به پاس ناسپاسی از شهروند نصف جهان بودن این بار نه به جنوب غربی بل به شمال غربی وطنش تبعید می شود. این که صحبت های کسی را متوجه نمی شود آزار دهنده به نظر می آید تنها عکس العملش اینه که بگه "ببخشید من ترکی بلد نیستم".کنکور مجدد نه تنها برای مسوولین بل برای کامپیترها هم هنگ کننده است.از قرار نمی توان برای طنزهای روزگار پایانی متصور بود : در برگه ی اجبار واحدش ادبیات فارسی،اخلاق(؟)اسلامی(؟)،زبان انگلیسی چشمک می زنند و ریاضی 1 و فیزیک1 به سخره اش می گیرند چرا که او پیش از این در دهکده ی صنعت نفت زبان اصلی فیزیک هالیدی و زیاضیات توماس را پاس کرده !به او اجازه ی باز کردن پنجره ی زندان داده می شود اما مگر سلول انفرادی پنجره دارد؟ پنجره نداشتن مشکل اوست نه زندانبان.ریاست آموزش کل ارومیه در برابر عجز و لابه اش انتهای نامه ای را امضا می کند که در آن خطاب به آموزش کل دانشگاه صنعت نفت اصل مدارک و ریز نمرات 148 واحد پاس شده اش جهت تطبیق واحد خواسته می شود.بعد از ظهر راهی اصفهان می شود تا طی 42 ساعت گذشته 36 ساعت یکجا نشینی را تجربه کرده باشه. به برکت سیستم جامع آموزشی این بار او را به آبادان پاس می دهند!به لطف تمرکز زدایی دولت کریمه(!!!) آموزش کل دانشگاه صنعت نفت از اهواز به آبادان منتقل شده اما پایتخت نشینان مشمول انتقالی نبوده اند! مسوولین آموزش از بند واو دفتر چه ی ثبت نام کنکور بی خبر هستند و تفهیم موضوع مستلزم صبر و آرامش (مهم ترین نداشته های او پس از 6 سال!).نهایتا ریز نمرات به او داه میشه اما آغشته به قریب 10 مهر با این عنوان " این کارنامه هیچ گونه ارزش تحصیلی ندارد " و ریز نمرات معتبر را منوط به تمدید تعهد در ساختمان پنجم مرکزی وزارت نفت می کنند!کجای دنیا برای زندانی اردوی سیاحتی به پایتخت ترتیب می دهند؟مسیر اصفهان – تهران نمی تونه برای او که در هفته ی قبل آبادان و ارومیه را زیارت کرده خسته کننده باشه و او فراموش می کنه آزاد متولد شده!ماه رمضان و شب قدر ساعت شروع کار را به 10 صبح ارجاع می دهد تا اسلامی بودن این مملکت هم سهمی هر چند اندک در افزایش ساعات (ثانیه های)کار مفید کارمندان داشته باشد!تعهد که میده،رفتن به آبادان را  بی معنی توصیف می کنند چرا که مشمول عفو ریاست زندان شده و امکان بهره مندی از نعمت های عصر ارتباطات : پست و یا حتی فاکس(البته برای یک بار).زندانبان را سجده می گزارد که ایرانگردی او 200 سال قبل انجام نشده که در آن صورت یک سالی از جوانیش(کدام جوانی؟) همراه با خر مشدی کربلایی از برای تطبیق واحد عقیم می گشته.شکنجه ای دوباره در راه است: آموزش کل دانشگاه ارومیه متذکر می شود که در خوش بینانه ترین حالت ( چنان چه ریز نمرات از طریق کبوتر به ارومیه ارسال نشود) می تونه امیدوار باشه که از ترم دوم مشمول تطبیق واحد بشه،اگر چه به این موضوع عنایت دارند که او تمامی واحدهای ترم اول را پیش از این گذرانده و قریب نیمی از واحدهای مشترک دو مهندسی برق و نفت در همین ترم اول خلاصه می شود اما آخر چه میشه کرد در زمانه ای که نه میلی کشف شده و نه اینترنتی اختراع!  این که برای اتاقی در ابعاد نصف اتاق های دانشکده ی نفت و جمعیتی 1.5 برابر، مجبوره ترمی 140 هزار تومان پرداخت کند، این که آب سرد حمام چند روزی او را هم بستر سرما خوردگی می کنه،این که مجبوره ساعت 6:15 صبح در صف تک دستشویی(مگر این که در این موارد تک باشند) خوابگاه،برای خود جایی دست و پا کند تا قبل از کلاس به رفع حاجت امیدوار باشه،این که سوار شدن اتوبوس دانشگاه ممکنه به شل و کور شدن او منتهی بشه،این که در اتوبوس همه ترکی صحبت می کنند و او در حسرت فهمیدن طنزهایی که احتمالا فارس ها را به  سخره می گیرد(!!!)،این که دانشکده ی فنی در آخرین ماه های سال 2008 هنوز از وجود سایت محرومه و او گدای کافی نت ها،این که هر آن چه استاد گفته،می گوید و خواهد گفت می دونه،این که بزرگترین تفریحش سوال پیچ کردن استاد اخلاقه،این که روزی هزار بار برای هزار و یک چشم مشکوک حماقت های زندگی اش را توجیه می کنه،این که پدر بزرگ خوابگاه و کلاسه،این که مجبوره جام حقارت را نوش جان کند و برای یه ناهار خودش را از ساعت 8:30 تا 11:30 در محیط مایوس کننده ی دانشکده محبوس،این که  روزهای تعطیل قدر همان به اصطلاح تحقیرها را متوجه میشه و... هرگز نمی تونه برای او زجرآور باشه چرا که تازه این،آغاز بازیست!سرانجام نبش قبر ریز نمرات با عنایت مفتی اعظم صورت می گیرد و پس از مهر تایید وزارت علوم در آغوش خالی از هوس آموزش کل ارومیه آرام.دادگاه در قحطی وکیل مدافع برگزار می گردد و او تنها حق شنیدن احکام صادره را دارد :"نظر به این که دانشجوی شبه دیوانه برای دومین بار مرتکب حماقت تحصیل در نوبت روزانه ی  مقطع کارشناسی دانشگاه های ایران شده شماره ی دانشجویی او تغییر یافته تا کامپیوترهای زبان نفهم آموزش او را دانشجوی نوبت شبانه بدانند.اگر چه متهم مدعیست که به علت قبولی در نوبت روزانه مدرک فارغ التحصیلی او روزانه خواهد بود اما طبق استعلام صورت گرفته از وزارت علوم و با توجه به این که هر آن چه ما گوییم قانون است،مدرک فارغ التحصیلی او آغشته به نام منحوس شبانه خواهد بود.در صورت تطبیق واحد احتمالی از آن جا که 17/18 واحدهای ترم اول، پیش از این در کشتارگاه صنعت نفت گذرانده شده و نیز موعد حذف و اضافه در گورستان ارومیه به پایان رسیده از هیات منصفه تقاضا می شود ترحمی فرموده و در آغاز تحصیل پایان تحصیل او را با مرخصی در ترم اول اعلام نمایند،شایان ذکر است آقای به اصطلاح دانشجو موظف به پرداخت هزینه ی تمامی واحدهای تطبیقی (واحدهایی که عملا هیچ هزینه ای برای دانشگاه نداشته)و نیز شهریه ی ثابت ترم نخست می باشد،طبیعتا هزینه ی خوابگاه قابل استرداد نخواهد بود." در حالی که دانشگاه ارومیه بابت این که هزینه ی مصوب (!!!) یه دانشجوی روزانه به شهریه ی یه دانشجوی شبانه مبدل گشته در پوست خود نمی گنجد او باجمله ای که در کنار شقیقه اش گرفته شده بود در شلوار خود نمی گنجد: " تا کحا حاضری امتیاز بدی؟ آیا واقعا ارزشش را داره؟"! از تاریخ 27 مهر تا 10 آذر 1387 برزخی را تجربه می کنه از برای انصراف یا پرداخت هزینه های بیشتر. در این مدت گروه برق دانشکده ی فنی در نهایت بزرگواری و سعه ی صدر عمل تطبیق واحد ( تعیین دروس مشترک دو مهندسی برق و نفت،نهایتا 20 دقیقه کافیست!!!) را به سرانجام  می رسونه. 38 واحد مقبول میفته و جالب این جاست با وجود پاس کردن 7 واحد( 3 تا 2 واحدی و یه تک واحدی) زبان انگلیسی از آن جا که هیچ یک 3 واحدی نیستند مجبور به پاس کردن دوباره ی زبان عمومی خواهد بود.می دونه که انصراف او به بی ثباتی تعبیر خواهد شد و عملا نقطه سر خط(!)،پس ماندن در قایق شکسته را ترجیح میده. 250 هزار تومان از برای لاش خورها پرتاب می کنه تا به انتخاب واحد اینترنتی ترم دوم امیدوار بمونه. نظام بروکراسی او را ملزم به پر کردن فرمی می دونه تحت عنوان "درخواست حذف ترم" ! تا آغاز ترم دوم(با توجه به 38 واحد،آغاز ترم سوم) دوباره در آغوش نصف جهان آروم می گیره و نقش یک سربار تمام عیار را بازی می کنه. تنها چند پیامک کافیست تا خبر از عقیم ماندن عملیات "حذف ترم" دهد،تعلل(از 13 آذر تا 13 بهمن)آموزش دانشکده ی فنی باعث میشه که بدهی مالی( ناشی از هزینه های دروس حذف نشده ی ترم اول)،او را از ابتدایی ترین حقش (انتخاب واحد) محروم کنه و تکمیل ظرفیت دروسی را نظاره گر باشه که دیگر به انتخاب آن ها امیدی نداره.طنز تلخ روزگار می خواد که خودش را دیکته کنه: انصراف از تحصیل در رشته ی مورد علاقه، اتفاقی که برای رشته ی منفور هرگز رخ نداد. این همه امتیاز دادن به بالا پرت شدن کفه ی ترازو(آن چه به دست میاری)منجر میشه و او به عینه می بینه که خلاف جهت آب شنا کردن،چه هزینه ای دارد.نهایتا حذف ترم اعلام میشه اما باز در حسرت انتخاب واحد اینترنتی می سوزه،چرا که سیستم هوشمند (بخوانید هوشمند بنامید خنگ) آموزش نمی تونه واحد های تطبیقی را به عنوان دروس پاس شده تشخیص بده و برای انتخاب هر واحدی پیام ملال آور"پیشنیاز این درس گذرانده نشده" صادر میشه.باز هم تجربه ی 36 ساعت یکجانشینی(اصفهان - ارومیه)،از برای انتخاب واحدی دستی(!) که افزون بر امضای دون او به امضای مدیر گروه محتاجه! در حالی که تمامی افراد در مسوولیت گریزی و "به من چه ؟ " گفتن مهارتی عجیب کسب کرده بودند،او تنها موفق به انتخاب 1+12 واحد می گردد! خسته نباشد،حذف و اضافه مرده باشد! 
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۱۱/۱۷
protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی