اعتراض

انسان خلق شده تا به سرنوشتش خیانت کند

اعتراض

انسان خلق شده تا به سرنوشتش خیانت کند

اعتراض

زندگی دو چیز به من آموخت: مرگ آرزو و آرزوی مرگ.

آخرین نظرات

۲ مطلب در تیر ۱۳۸۷ ثبت شده است

شاید این تقسیم بندی دقیق نباشد اما به هر حال می‌تواند قابل تأمل باشد. ما در جامعه‌ی خود با چهار دسته از افراد رو به رو هستیم:
1. توده‌ها یا همان عوام که ویژگی اصلی آن‌ها محرومیت است. حال این محرومیت می تواند اقتصادی باشد یا فرهنگی و یا حتی محرومیت از اطلاعات. این عده به سختی مطالبات سیاسی خود را مطرح می‌کنند مگر این که مطالبه‌ای صنفی کاتالیزگر آن گردد. کلاه خود را محکم گرفته‌اند تا از طوفان‌های زندگی در امان باشند. آرمان طلبی را تقبیح می‌کنند و روشنفکران را گنده دماغ می‌دانند. حاکمان را دروغگو و رسانه‌های بیگانه را افشاگر می‌دانند. با این وجود سهم عمده‌ای در گرم کردن کوره‌ی انتخابات دارند چرا که تأثیر پذیرترین افراد از رسانه‌ها هستند. در غیاب نهادهای مدنی آن‌ها را بادی کافی است تا سمت و سویی متفاوت بگیرند. همین که تعطیلات آخر هفته را به تفریح بپردازند و جمعه شبی باشد، مرز عراق نیز بسته نباشد، در امر حجاب و استفاده‌ی تفننی از ماهواره هم از آزادی حداقلی برخوردار باشند و تورم معقولی را تحمل کنند راضی هستند. خوراک خوبی برای مد هستند و نهایت استفاده‌ای که از کامپیوتر دارند تماشای فیلم یا Game خواهد بود. به ندرت فکر می‌کنند و یا اصلاً فرصت فکر کردن ندارند.
2. آرمانگرایان که ویژگی اصلی آن‌ها تحول خواهی و عدم رضایت به شرایط موجود است. اکثراً جوان و دانشجو، صبر و تحمل آن‌ها کم می‌باشد و اهداف دراز مدت را هم چون سراب می دانند. انتظار دارند دو به اضافه‌ی دو برابر چهار شود. اگر چه به اندازه‌ی توده‌ها تأثیرپذیر نیستند اما از عمل گرایی آن‌ها بسیار سوء استفاده می‌شود. بابت مطالبات سیاسی بیشترین هزینه را متحمل می‌شوند و حتی از بذل جان خود دریغ نمی‌کنند. متهم به خامی می‌باشند و نسبت به واژه‌ی مصلحت آلرژی دارند. زندانی سیاسی بودن نشان لیاقت آن‌ها محسوب می‌شود. شاید در ابتدا مجذوب روشنفکران گردند اما پس از مدتی رأی به عبور از آنان می‌دهند.
3. حاکمان که ویژگی اصلی آن‌ها شهوت قدرت است. برای رسیدن به قدرت حاضر به پرداخت هر هزینه‌ای خواهند بود و پس از وصال جدایی از آن را ناممکن می‌دانند؛ چرا که هیچ شخصی را لایق‌تر از خود برای پایمال نشدن ارث پدری‌شان نمی‌اونند. البته همواره این سؤال در مورد آن‌ها مطرح هست که آیا ایشان قدرت را بیشتر دوست دارند یا ثروت را؟ چنان چه به سلاح دین مجهز باشند در توجیه تشنگی خود جهت خدمت، عوام فریبی و فرار از پاسخ گویی زبده‌تر خواهند بود. دروغ و ریاکاری سکوی پرتاب آن‌ها می‌باشد. خود را معصوم از اشتباه دانسته و اگر روزی خدایی نکرده به اشتباهات گذشته‌ی خود اعتراف کنند در پی تثبیت موقعیت فعلی خود هستند.
4. روشنفکران که ویژگی اصلی آن‌ها انتقاد است. اکثراً محافظه کار، مسن و ناتوان از برقراری ارتباط با توده‌ها می‌باشند. نالان از تندروی آرمانگرایان، عدم همراهی توده‌ها و استبداد حکومتیان خود را به در و دیوار می‌زنند. معمولاً به اندازی کافی فرصت مطالعه داشته و در مقابل از مشکلات معیشتی محروم هستند. افسوس در مورد فرصت‌های از دست رفته بیماری مزمن آن‌هاست. عده‌ی قلیلی از آن‌ها طعم زندان را چشیده‌اند. گاه با شهوت قدرت تحریک شده و هدف از خلقت خود؛ یعنی آگاهی بخشی به توده‌ها را فراموش می‌کنند و گاه در غیاب توده‌های فرمانبر به عملگرایی آرمانگرایان دل می‌بندد اگر چه مدت زمان این گاه‌ها، گاه به اندازه‌ی چشم بر هم زدن نگاری است.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۸۷ ، ۰۰:۲۳
protester

آقا امید! منم آرزو، در را باز کنید. سلام. چشمان آبی و موهای طلایی‌اش کافی بود که مانند احمق‌ها یک دل نه، صد دل عاشقش شود. لباس چسبان و دامن کوتاهش خوراک خوبی برای نگاههای هوس آلود بود. امرتون؟ امکان داره یه آنتی فیلتر روی لپ تاپ من نصب کنید؟ من تا هفت دقیقه‌ی دیگه مزاحم می‌شوم. عصر جمعه بود و مجتمع مسکونی شقایق خالی از کلاغ‌های خبرچین و پیرزن‌های فضول. در را که باز کرد عطر شهوت انگیزی اتاق را پر کرده بود. لپ تاپ بر روی تخت خواب دو نفره قرار داشت. دسک‌تاپ هم به عکس برهنه‌ی آرزو مزین شده بود. نه این فرق داره باید سریال نامبرش را از Keygen پیدا کنی. نصبش چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشه. حیف شد امکان نداره بیشتر در خدمتتون باشم؟ یه سری نرم افزار Crackدار دارم که نمی دونم چه طوری باید نصب کنم؟ امید کاملاً خود را به کوچه‌ی علی چپ زده بود. این یکی تازه پنج درصدش نصب شده احتمالاً بیست و پنج دقیقه‌ای طول می کشه. چه خوب! قایم باشک حال میده. من قایم میشم شما من را بکنید پیدا. بهتر بود همان پیدا کنید خودمان را می‌گفتی نه این که مانند سفرای روس و انگلیسی قجر سخن بگی. جایزه‌ی برنده هم بوس کردن دیگری باشه. شرط داره. شرطش اینه که هم دیگه را از پشت پنجره بوسه بزنیم. آخه شیشه گرد و خاک داره؛ اما نه به اندازه‌ی خرده شیشه‌ی شما. من فکر می‌کردم ایرانیا خیلی بی‌جنبه باشند. بی‌جنبشون کردند. منظورت بعد از پنجاه و هفت هست، نه؟ چه توفیری می کنه؟ با گفتن هیچی به او نزدیک‌تر شد. گفت: این همه نزدیکی از برای نزدیکی؟ مگه اشکالی داره؟ بهت نمیاد متشرع باشی. جواب داد: اگه ایران با کره جنوبی بازی داشته باشه تو باکره‌ای؟ گفت: این همه در لفافه سخن گفتن برای چیست؟ آره من دست نخورده‌ام. گفت: خود تو این همه صغری و کبری چیدی، نصب نرم افزار را بهونه کردی. حالا به من میگی در لفافه سخن میگم. با من بحث نکن. اصلاً اون سه حرفی داری یا من سر کارم. اگه منظورت حیاست بله. این قدر برای من سیاوش بازی در نیار. تو خودت هم خرده شیشه داری. اگه نداشتی تو این زمان و مکان چه کار می‌کنی؟ من اعتراض دارم، تو پیش خودت رضایت من را مفروض دانستی، فکر کردی چون خوشگلی، چون پولداری، چون جوونی من هم از خداخواسته به خواسته‌ی تو تن میدم. دیگر تنها حائل میان آن‌ها لباس‌های امید بود، که ناگهان امید گفت: مگه نگفتی قایم باشک بازی کنیم؟ تو چشم بذار من قایم میشم. فقط کافیست اجازه بدی من سک سک کنم. اون وقت می تونی منو بوس کنی. آرزو چشم گذاشت اما امید رفته بود. شاید هم از بین رفته بود. قرن‌ها گذشت و در تفسیر این داستان گفتند که آرزو همان خدا بوده و امید بنده‌ی ناشکر خدا؛ اما عده‌ای دیگر که خود را برای تفسیر داستان لایق‌تر می دونستند فرمودند که نه آقا! آرزو شیطان بوده است و امید جوان پاک دامن! و هیچ کس نگفت که آیا خدا و شیطان ممکن است به جای یکدیگر اشتباه گرفته شوند؟
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ تیر ۸۷ ، ۰۰:۲۱
protester