اعتراض

انسان خلق شده تا به سرنوشتش خیانت کند

اعتراض

انسان خلق شده تا به سرنوشتش خیانت کند

اعتراض

زندگی دو چیز به من آموخت: مرگ آرزو و آرزوی مرگ.

آخرین نظرات
دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۸۷، ۰۱:۳۹ ق.ظ

چرا من مسلمان نیستم؟

دست به سینه ایستاده بود تا جلسه ی کارمند دون با مافوق دونش به پایان برسد و هم چون حرکت برف پاک کن اتومبیل،با غرورش خداحافظی می کرد. تنها اعتراض موجود به این وضعیت بلاتکلیفی ،صدای گریه ی کودکی بود که از بزدلی و بردگی منتظران حکایت می کرد. چشم چرانی نتیجه ای جز زیارت عکس آقا (!) نداشت. ذهن خالی از خلاقیتش برای چند ثانیه هم که شده تاج بندگی خدا (خدا نکنه تاج پادشاهی باشه) و عمامه را با یکدیگر جا به جا کرد و هیچ نتیجه ی غیراخلاقی ای نگرفت! شبکه ی خبر از تجدید بیعت سخن می گفت و این که ملت همیشه در صحنه (مردیم از این همه فیلم صحنه دار!)خطاب به رهبر پروانه شان چنین ندا سر می دهند: "ای رهبر آزاده، آماده ایم آماده!" آماده از برای تقدیم کلمه ای 3 حرفی که به نون ختم می شود (بی ادب! منظورم جونه) . بغل دستی اش خنده ی تلخ غم انگیزتر از گریه را نثار صدا و سیما می کنه و میگه : میشه کانال را عوض کنم. منشی هم که یک دست ماوس کامپیوتر و یک دست گوشی تلفن،پس چگونه کنترل تلویزیون ( و نه کنترل خودش را ) را تقدیم او می کرد!چشمان سایه خورده و خمار خانمی به وسیله (و نه هدف) اشاره کرد. اما اتومبیل داستان ما سوییچ نداشت :کنترل تلویزیون باتری نداشت. با ‍ژستی روشنفکرانه گفت:"این کنترل نمادی از انسان های دست و پا دسته به وسیله ی غل و زنجیرهای دین زمانه است!"جوانک دارای محاسن(بخوانید محاسن بنامید مزایا) ندا داد که ای آقا،شما هم که از هر فرصتی برای خانه تکانی دل عقده دار تون سود می برید! حالا این که من نوعی به دستورات دین عمل نمی کنم چه دلیلی بر کاستی دین ناب محمدی است؟ در حالی که کل کل کردن بیهوده به نظر می رسید اما به هر حال بدش نمی اومد دست و پا بزنه. ببین مشکل ما اینه که تمام ایده آل ها را بسته بندی می کنیم و به نام اسلام جلب مشتری،اما زمانی که به مصداق ها و دنیای واقعی می رسیم از 1400 سال قبل وام و الگو می گیریم. در حالی که بهترین اینه که کسی یا چیزی ادعای بهترین بودن نکنه. اتفاقا این برای شانه های افتاده ی اسلام هم خوبه چرا که عملا به جای اون کارخانه ی بسته بندی،کارخانه ی توجیه سازی احداث کرده ایم!وقتی از اسلام سخن میگیم همون چیزیست که داریم به عینه لمس می کنیم (تا اون جا ما می دونیم به عینه می بینند نه این که لمس کنند!)نه اون قرائتی که قراره معجون روشنفکری اسلامی بدون توجه به فقه و حدیث استخراج کنه،نه اون اقتصادی که با دوزخ خواندن لیبرالیسم و کمونیسم قراره هیچ پدری را شرمنده ی همسر و فرزندانش نکنه.نه اون حکومتی که بقای اون به رضایت عمومی مردم وابسته است!جالبه اسلامی که قرار بود با خاتمیت،عقل را از اسارت خرافات آزاد کنه حالا شده ابزاری برای خرافه سازی!درست مانند متروی اصفهان که قرار بود ترافیک شهری را سبک کنه،حالا خودش شده عامل ترافیک!جوانک بی آن که سری به نشانه ی تایید تکان داده باشه بر روی صندلی رفت و کانال تلویزیون را به شکل تمام اتوماتیک(دستی)تغییر داد.اگر چه حرکتش بی کلاسی به نظر میومد اما به هر حال به خواسته ی جمع جامه ی عمل پوشونده بود.کانال 2:مصاحبه با حاجیان از خارج (!) برگشته :"نظر شما درباره ی مراسم سیاسی(!)-عبادی حج چیه؟" "جا داره به خدا تبریک بگم!امسال به کوری چشم شیطان رجیم و صد البته شیطان بزرگ،استقبال بی نظیری از این مراسم صورت گرفته بود. من به جوانان توصیه می کنم به جای پر کردن حساب (تارعنکبوت گرفته ی)ذخیره ی ارزیشون شکم پادشاهان عربستان را سیر نگاه دارند.خدا را چه دیدی شاید تا سال آینده فرصتی برای توبه از گناهانشون (و ای جوان تو گنه کاری) پیدا نکنند. من وقتی می بینم دختر خانم ها و آقا پسرها مراسم ماه عسلشونو در مکه برگزار می کنند(در حالی که در زیر همین آسمان مشکی،سرباز صفری به دلیل نداشتن کرایه ی اتوبوس تمام دوران خدمتش را با دوری از خانواده شب می کنه) به این همه ذوق و سلیقه آفرین میگم!"در حالی که با تغییر کانال هم شرایط تغییر نکرده بود باز هم چاره ای جز خودخوری ( خودکشی فرسایشی) نداشت. پایان جلسه ی رئیس و مرئوس با صدای اذان ( که به جای آن که شما را یاد بدهکاری هاتون از مردم بندازه یاد طلبکاری هاتون از دین مردم میندازه) مقارن گشت و در حالی که پس از 120 دقیقه تکریم (بخوانید تکریم بنامید تحقیر) ارباب رجوع به سوت آغاز بازی بوروکراسی امیدوار شده بود کارمند تسبیح به دست او را به اذان ارجاع داد و گفت :"ای آقا ما هر چه داریم از این اسلامه.انتظار نداری وقتی امام حسین در اون شرایط ظهر عاشورا نماز اول وقتش را ترک نکرد من در این زمان (شاید هم در این زمانه ی ریاکاری) به خاطر شما ترک اولی کنم!" رسیدگی به کار او به جنگ با سپاهیان شمر تشبیه شده بود و آنانی که قانونا (جالب این جاست کاری را فراقانونی انجام نمی دهند چرا که وقتی خود آن ها قانون هستند دیگه فراقانونی چه معنایی داره؟)مسئول پاسخگویی به او بودند تنها خود را در مقابل خدا پاسخگو می دانستند! وقتی نگاه مادر همان کودک ابتدای داستان،به کارمند "سبحان الله گو" اعتراض کرد چنین عتابی شنید :" ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است زیبنده ترین زینت زن حفظ حجاب است!" خانم منشی هم جمله ی تکراری از پیش آماده کرده را به زبان آورد:"التماس دعا،حاج آقا!"
 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۰۹/۲۵
protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی