اعتراض

انسان خلق شده تا به سرنوشتش خیانت کند

اعتراض

انسان خلق شده تا به سرنوشتش خیانت کند

اعتراض

زندگی دو چیز به من آموخت: مرگ آرزو و آرزوی مرگ.

آخرین نظرات
شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۸۷، ۱۲:۵۸ ق.ظ

اعتمادسوزی

اعتماد هم مانند شرافت یک بار مصرف است،اگر لکه دار شود برای همیشه با Recycle Bin خداحافظی خواهد کرد!4 خزان از آخرین 16 آذر دولت فرصت سوز خاتمی می گذرد و بی آن که پاسخی برای آن فریادهای سرخورده و چشمان ناامید  اختراع کرده باشند گورخر خود را از برای انتصاباتی سالم و هموژنیزه زین می کنند!این که دانشجویی در غیاب تمام هم نسلان طلبکار خود،چند دقیقه ای ضربان قلب خاتمی را به لی لی کردن واداشته بزرگترین سند افتخارشان شده و فراموش کرده اند چنین منت هایی نه به ساختن جامعه ی مدنی بل به نهادینه شدن ترس خواهد انجامید! و چه راحت مظلوم نمایی خاتمی وامدار یک جمله شد :"صبر کنید قدر من را خواهید فهمید!"
می خواهم به خاتمی درود (شاید هم بدرود!) فرستم .
آقای خاتمی سلام !
نمی دانم اگر ریاست جمهوری محدودیت 8 ساله نداشت و شما باز هم تشنه ی خدمت بودید، برای سومین بار پپاپی آرای 20 میلیونی را تجربه می کردی؟ اصلا رئیس  جمهور میشدی؟ این عادت ما ایرانی ها ست که تمام مشکلاتمون را به در دسترسترین فرد نسبت دهیم اما به همان اندازه که تنها مقصر دانستن یک فرد(خاتمی)، قابل نکوهش است،به همان اندازه ناجی دانستن یک فرد هم نکوهیده است! آقای خاتمی خود فرموده ای من قهرمان نیستم،بیچاره ملتی که محتاج قهرمان باشد،اما شاید بهتر این باشه که بگوییم بیچاره قهرمانی که خود و ملتش را باور نداشته باشد! آقای خاتمی فوتبال می بینی؟ امروز علیه سر مربی فعلی تیم و فردا که  او سر مربی سابق لقب گرفته لهش شعار و ندا می دهند، تو هم دوباره قدری یافته ای اما فراموش نکن این قدر را وامدار بی قدری احمدی نژاد هستی! ایضا،این عادت ما ایرانی هاست :فریاد بزنیم چه چیز نمی خواهیم! اگر احمدی نژاد به واسطه ی نه گفتن به هاشمی  از نردبان قدرت بالا رفت شما اکنون به واسطه ی نه گفتن به احمدی نژاد امیدوار زیارت دوباره ی پاستور هستی ! آقا خاتمی از من نخواه(مسلما نمی خواهی) که 6 سال آخر ریاست جمهوریت را اشتباهی لپی بدانم.من به کدام "نه گفتن" تو افتخار کنم،به نه گفتن در برابر برگزاری انتخابات ناعادلانه و یا به نه گفتن در برابر یک شبه،سر بریدن روزنامه ها و یا به بله گفتنت از برای دید و بازدید های شبانه روزی از اوین! شنیده ام با شهامت اشتباهاتت را قبول کرده ای،بسیار خب این قبول کردن کدام آب رفته را به جوی برگردانده؟ آیا به نهادینه شدن قانون انجامیده؟ آیا جامعه ی مدنی را تقویت کرده؟ درست مانند مربیان به ظاهر واقع بین ورزشی زمانی که هیچ جای دفاعی برای کارنامه ی خود ندارند فریاد می زنند مسئولیت شکست را من بر عهده می گیرم! مسئولیتی که در واقع برای فرار از مسئولیت بر عهده گرفته شده! می دانم در فقدان رسانه هیچ کس به اندازه ی تو شناخته شده نیست اما مگر خاتمی 76 شناخته شده بود؟مگر احمدی نژاد 84 از شناخته شده بودن هاشمی نهایت استفاده را نکرد؟ مگر آن لیست یاران خاتمی و "همراه شو ای عزیز"های گوش شیطان کر،جز مشروعیت  انتخابات مجلس هشتم و عقیم ماندن تحریم،میوه ای داشت؟ در این مدت 9 ماه،فراکسیون اقلیت چه جسارتی نشان داه که نبودش را عزا بگیریم؟ آقای خاتمی صداقت شما باورنکردنی نیست اما شما مسلما به شرطی می تونید در انتخابات کاندیدا شوید که نسبت به رد صلاحیت دیگر کاندیداها عملا ( و نه  زبانا) سکوت کنید و این همان خشت اولی است که جبرا کج نهاده خواهد شد! آری رویایی فکر می کنم اما مگر برای ما رویایی هم باقی مونده؟ محکوم به انتخاب از میان بد و بدتر هستم اما ترجیح میدم اصلا انتخاب نکنم (حتی اگر دیگران برایم انتخاب کنند) چرا که لااقل "بد" به اندازه ی یک رای تثبیت نشده! شاید دوباره رئیس جمهور شوی(آن قدر نرم و آهسته بیایی که مبادا ترک بردارد شیشه ی نازک تنهایی او (!) )،هیچ بحرانی  نه تنها در 9 روز بل در 365 روز هم  نداشته باشی،از صدا و سیما گلایه ای نداشته باشی،بیش از یک تدارکاتچی موثر باشی،جامعه ی مدنی ات را بادی  لازم نباشد از برای رجعت! آجرهای دیوار بی اعتمادی را یکی یکی منهدم  کنی،آن گاه دوباره من بازنده خواهم بود،این بار نه بابت رای دادن به تو بل بابت  رای  ندادن به تو!!!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۰۹/۱۶
protester

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی