جبر و اختیار
هیچ فردی برای آمدن به دنیا مختار نبوده است یعنی با تولد فرد، جبر هم زاییده شده است. تنها در این میان آدم و حوا بودهاند که تا حدی مختار به نیامدن بودهاند. ماجرا به همین جا ختم نمیشود این که در چه خانوادهای، در چه زمان و مکانی و با چه ظاهر و جنسیتی پا به عرصهی وجود میگذاریم باز همگی جبری بوده است. حال اگر کورهای مادرزاد، معلولین و ... را نیز فاکتور بگیریم باز افراد بسیاری خواهند بود که به دنیا نیامدن را ترجیح میدهند؛ یعنی به جای این که سپاسگزار نعمت حیات باشند شاکی و ناراضی هستند. آیا در چنین شرایطی انسانها برای اعتراض به خدا محق هستند؟ آیا انسان می تونه این به ظاهر هدیهی الهی را پس بفرسته، یعنی خودکشی کنه؟ آیا سرنوشت چنین انسانهایی و یا به عبارتی دیگر زندگی آنان در اون دنیا، بهتر از این دنیا خواهد بود؟
ممکن است پاسخ داده شود هر چه باشد حیات از عدم حیات بهتر است اما تشخیص این بهتر بودن نباید از سوی خود فرد صورت گیرد؟ ممکن است بگوییم اگر تمام انسانها در شرایط یکسان به دنیا میآمدند، تنوعی وجود نداشت پس با این حساب عدهای تاوان تنوعطلبی دیگران را میدهند. یا حتی گفته میشود چون از هر کس متناسب با شرایطش انتظار وجود دارد مشکلی وجود نخواهد داشت، حال چرا نباید افراد در انتخاب تکالیف و شرایط آزاد باشند اصلاً این سؤالات زمانی معنی پیدا میکند که نظر ما مهم باشد، نه حالا که میبایست دیکتهها را بیغلط بنویسیم تا بلکه بهشتی نصیبمان گردد.