يكشنبه, ۶ اسفند ۱۳۸۵، ۱۲:۰۲ ق.ظ
خدا
از این خدایی که ایشان میپرستند حالم به هم می خوره:
خدایی که در کمین نشسته تا بندهاش گناهی مرتکب بشه و حالش را بگیره، خدایی که به محض اظهار حاجت از سوی بنده، نعمت سلامتی او را هم چون پتکی بر سرش فرود میآورد، خدایی که میدونه بدون بهشت هیچ خریداری نداره، خدایی که هیچ حق اعتراضی به بندهاش نمیدهد. خدایی که فقط آخرت ما را می سازه، خدایی که میدونه اما نمی تونه، خدایی که صد سال یک بار گوشی را برمی داره، خدایی که مرتب چکهایش برگشت میخوره، خدایی که با ریا کردن میتوان خرید، خدایی که ما را به حال خود رها کرده است.
۸۵/۱۲/۰۶